معنی ناشناخته و نامعلوم
حل جدول
غریب، گمنام، مجهول، مجهول الهویه، ناشناس، نامعلوم
ناشناخته
نامعلوم،گمنام،مجهول
نامعلوم
مجهول، نادانسته، ناشناخته، نامشخص، نامحقق
ناشناخته
نادانسته، ناشناخته، مجهول، نامحقق،
نا مشخص،مجهول،نامشخص
نشناخته
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(ش تِ) (ص مف.) نامعلوم، مجهول.
لغت نامه دهخدا
ناشناخته. [ش ِ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) ناشناخت. مجهول. نکره. غیرمعلوم. (از ناظم الاطباء). || ناشناس. غریب. بیگانه. که شناخته و معروف و آشنا نیست: با ناشناخته هم سفر مباش. (خواجه عبداﷲ انصاری). || (ق مرکب) بناشناس. متنکروار. متنکراً.
نامعلوم
نامعلوم. [م َ] (ص مرکب) غیرمعین. (ناظم الاطباء). مجهول. نامشخص: که راه مخوف است و... هنگام حرکت نامعلوم. (کلیله و دمنه). || نشناخته. (ناظم الاطباء). نامعروف.
فرهنگ عمید
ناشناخته، مجهول،
نامعین،
مترادف و متضاد زبان فارسی
معادل ابجد
1650